مرد خاصی پس از آزاد شدن از زندان کاملا می داند که کجا باید برود! بعد از اینکه داستانی به نام ” شینیگامی” ( خدای مرگ ) را از یک قصه گوی کمیک های سنتی می شنود ، عزمش را جزم می کند تا شاگردش بشود. اما یاکومو ( قصه گو ! ) هیچ وقت تا حالا شاگردی نگرفته ولی برخلاف انتظار همه ، زندانی سابق مشتاق را قبول می کند و به او لقب “یوتارو” می دهد ( به معنی مرد کودن ). درحالی که یوتارو با خوشحالی زندگی جدیدش را آغاز کرده ، با افراد دیگری در زندگی یاکومو آشنا می شود ، از جمله کوناتسو . کوناتسو دختر یکی از قصه گو های مشهور بوده و بعد از مرگ غم انگیز پدرش ، یاکومو اورا به فرزندی خود قبول کرد. کوناستو عاشق قصه گفتن های پدرش بوده و خیلی دوست دارد تا برای خودش یک قصه گو بشود ولی اینکار برای زنان غیر ممکن است .