تومویا اُکازاکی دانش آموز سال سوم دبیرستان و خسته از زندگی است. وقتی کوچک بود، مادرش بر اثر تصادف با ماشین جان خود را از دست میدهد و به همین دلیل پدرش به سیگار و الکل رو می آورد و همین باعث دعواهای مکرر بین تومویا و پدرش میشود تا این که در یکی از این دعواها ، تومویا شانه اش آسیب میبیند. از آن به بعد رابطه ی بین او و پدرش دورتر و دورتر میشود. روزی وقتی در حال بازگشت به خانه بود با دختر ِعجیبی به اسم ناگیسا فوروکاوا ؛ که یک سال از او بزرگ تر است ملاقات میکند. مریضی ِناگیسا باعث تنها شدن او و ترک دوستانش میشود. این دو شروع به گذراندن وقت با یکدیگر میکنند و کم کم؛ با گذشت زمان، تومویا احساس میکند زندگی ِخسته کننده ی گذشته اش دارد مسیر تازه ای به خود میگیرد.
این انیمه داستان پسری به نام تامویا اکازاکی را روایت میکند. تنها دوست او یوهی سونوهارا، یک دانشآموز دیگر با رفتارهای مشابه و شوخ طبعی است. روزی در راه مدرسه، تامویا با دختری به نام ناگیسا فوروکاوا در پایین تپه برخورد میکند که در حال صحبت در مورد دوام نداشتن لحظات شاد است. این یک ملاقات سرنوشت ساز باشد یا نه، زندگی تامویا در حال تغییر است. یک دانشآموز تازه وارد که به دنبال رئیس شورای دانشآموزی شدن است، دختری ساکت و پنهان در میان کتابها، دختری عجیب با دوستیهای عمیقتر با دوستان فعلیاش. تمرکز اصلی این انیمه بر روی تعاملات تامویا با دوستانش، روابط آنها با او و رشد شخصی او است.
توسعهی شخصیتها و روابط آنها به قدری خوب انجام شده است که نه تنها با آنها همذاتپنداری میکنید، بلکه به نوعی احساس میکنید آنها نیز با شما هم ذات پنداری میکنند. شاید در طول برخی خطوط داستانی و روایت با کمی مشکل در سرعت پیشرفت داستان روبرو شویم، اما به طور کلی، داستان به قدری جذاب کار شده که این ایرادات به چشم نمی آیند.
از لحاظ انیمیشن همانند اکثر آثار استودیو Kyoto Animation این انیمه هم بسیار چشم نواز است. موسیقی متن آن به لطف تواناییهای آهنگسازی فوقالعادهی جون مائدا، از بهترین موسیقیهای موجود در بین انیمهها به شمار میرود. آهنگها فراموشنشدنی هستند و طیف وسیعی از احساساتی را که در طول سریال تجربه میشود، به تصویر میکشند. شخصیت ها هم به شدت شما را وابسته خودشان می کنند.
تمام طراحیهای شخصیتها بر اساس ویژوال ناول انجام شده و با ظرافت و سلیقهی خوبی انجام شده است. از آنجایی که این انیمه بر روابط شخصیتها تمرکز دارد، تقریبا هیچ فن سرویسی وجود ندارد. در ابتدای اولین قسمت، تضاد رنگی قابل توجهی بین مونولوگ درونی تامویا در مورد نفرت او نسبت به شهر و اولین تعامل او با ناگیسا وجود دارد. در این سریال دائم درختان شکوفهی گیلاس را می بینید.