در عهد چوسان و در شهر میریانگ ، آرانگ (شین مین اه) دختر حاکم که دختر بسیار زیبا و خوش قلبی بود زندگی میکرد. آرانگ مادر نداشت و با محافظ بد اخلاقش بزرگ شده بود و او را به شدت اذیت میکرد. روزی محافظ، آرانگ را میکشد و جسدش را در جنگل میندازد و به پدر آرانگ میقبولاند که دخترش فرار کرده و او با سرافکندگی بسیار از مقام خود کناره گیری میکند . پس از این ماجرا روح آرانگ با انتفام جویی بسیار به سراغ افرادی میرود که برای جانشینی حکمران انتخاب میشوند. و او با سعی بسیار داستان را برای آنها تعریف میکند که همین داستان باعث وحشت و فرار آنها می شود. تا اینکه حکمران جوانی به نام یون او (لی جونگی) برای این مقام انتخاب میشود. او بدون ترس و با دلسوزی با روح آرانگ برخورد کرده و به او قول میدهد که قاتلش را پیدا ...