تایم کات داستان لوسی را روایت می کند که پس از مرگ غم انگیز خواهر بزرگترش سامر، خود را به سال 2003 منتقل می کند. زمانی که سامر به قتل رسید، لوسی در کودکی بود، بنابراین سفر به گذشته به طور غیرمنتظره ای به او این شانس را می دهد که خواهری را که واقعاً هرگز نمی شناخته، بشناسد. به زودی دلیل حضور لوسی در سال 2003 را می دانیم و او امیدوار است با جلوگیری از حمله قاتل سامر، تاریخ را تغییر دهد. برای درک واقعی Time Cut، ابتدا باید از داستان دلخراش لوسی و سامر خبر داشته باشیم. به عنوان یک نوزاد، لوسی تنها غم و اندوه را پس از اینکه سامر در سال 2003 به طور غم انگیزی جان خود از دست داد در والدینش حس می کرد. والدین او برای همیشه تغییر کرده بودند، دردی که هرگز به طور کامل التیام نیافته بود. برای لوسی، تابستان چیزی بیش از عکس های روی دیوار و خاطره ای مبهم نبوده است. اما همه این ها روزی که لوسی در سالگرد مرگ سامر از قبر سامر بازدید می کند، تغییر پیدا می کند. در آنجا، یک ماشین زمان عجیب او را طی یک دهه منتقل می کند و تنها چند روز قبل از قتل در سال 2003 فرود می آید. لوسی که در مدرسه با تابستان زنده و پر جنب و جوش روبرو شده است، ارتباطی فوری با خواهری دارد که هرگز فرصتی برای شناختن او نداشته است.
در حالی که داستان تایم کات جذاب است و بازیگران اصلی آن امیدوارکننده هستند، نتیجه نهایی نشان داد که این فیلم، ترکیبی از ژانرهای ناهمگون است که هرگز به زوایای ترسناک یا عاشقانه اش پایبند نیست. یک دید کارگردانی قوی تر ممکن بود پتانسیل مفاهیم زمان بر و شخصیت های ظریف را ارائه کرده باشد. همینطور که هست، فیلم نهایی، نصفه و نیمه شکل گرفته و بعید به نظر می رسد که مدت زیادی در حافظه بماند.