بیش از سه دهه از وقایع بیتل جوس اصلی می گذرد، و چیزهای زیادی برای لیدیا و دیگران از آن روزهای دیوانه کننده تغییر کرده است. لیدیا اکنون بزرگ شده است و هنوز ارواح را می بیند اما از موهبت های خود خود به عنوان مجری خانه ارواح در تلویزیون استفاده می کند. اگرچه او شهرت پیدا کرده است، اما همچنان در تسخیر گذشته اش مانده است. اکنون لیدیا در 50 سالگی خود با مشکلات زندگی فراتر از سالهای سرکشی خود دست و پنجه نرم می کند. مادری که برای برقراری ارتباط با فرزندان نوجوان خود تلاش می کند، بیوه شده و با غم از دست دادن همسرش نیز دست و پنجه نرم می کند. دخترش آسترید نمی خواهد هیچ ارتباطی با ماوراء الطبیعه داشته باشد، زیرا معتقد است استعدادهای مادرش چرند است. آسترید که توسط ستاره نوظهور جنا اورتگا با وسواس بازی می شود، فقط می خواهد یک زندگی معمولی و عاری از هرج و مرج داشته باشد. در حالی که روابط لیدیا در طول سال ها تکامل یافته است. او و نامادریش دلیا ممکن است مثل همیشه با هم دعوا کنند، اما پیوند آنها با وجود زندگی عجیب وغریب دلیا پایدار مانده است. زمانی که پدر لیدیا ناگهان از دنیا می رود، درام خانوادگی شروع می شود.
تیم برتون بار دیگر با این دنباله ی دلخراش، به قول معروف رعد و برق را در یک بطری حبس می کند. در حالی که این فیلم به طور مشخص شگفت انگیز نخواهد بود، اما بیتل جوس بیتل جوس یک ادای احترام به شدت شبحناک است که به طرفداران جدید و قدیمی دقیقاً همان چیزی را که می خواهند می دهد: تکراری از جنجال های پر هرج و مرج پس از مرگ که این شخصیت ها را بسیار محبوب کرده است. شما نمی توانید از تماشای این فیلم زیبا غفلت کنید و لبخند خود را در سراسر این دیوانگی آشوب زده سرکوب کنید. این فیلم در بهترین حالت یکی دو ساعت شادیِ هولناک به شما خواهد داد.