فیلم عزیز عجیب و غریب داستان ناراحت کننده ای را روایت می کند که بینندگان را در هر لحظه به حدس و گمان وا می دارد. این فیلم ما را با دو شخصیت جذاب آشنا می کند: «دیمن» مرموز با بازی کایل گالنر و «لیدی» با بازی محتاطانه ویل فیتزجرالد که مسیرهایشان در طول یک شب پرتنش به هم گره می خورد. داستان از ترتیب زمانی بین فصل ها پرش می کند و صحنه هایی را کنار هم می گذارد که در نگاه اول همیشه با هم جور در نمی آیند. در فصل 3، لیدی را می بینیم که برای نجات زندگی خود در جنگلی منزوی زیر نور ماه کامل می دود. چیزی در مورد مردی که او را تعقیب می کند به وضوح ترس در دل او ایجاد کرده است. آیا برخورد آنها در یک متل فرسوده بود که این رویدادها را به حرکت درآورد؟ همانطور که فصل های بیشتری باز می شوند، ما شروع به دریافت اطلاعاتی از چگونگی رسیدن این دو فرد منحصر به فرد به این نقطه از خطر و درام می کنیم.
کارگردان مولنر به طرز ماهرانه ای در هر صحنه جدید به اندازه کافی زمینه ایجاد می کند تا لایه هایی از فتنه را اضافه کند و در عین حال سؤالات اصلی را بی پاسخ بگذارد. او مخاطبان را دائماً در حال ارزیابی مجدد در مورد آنچه فکر می کنند درباره شخصیت ها و انگیزه هایشان می دانند، نگه می دارد. فیتزجرالد و گالنر به نقش هایشان هیجان شدیدی وارد می کنند که با وجود داستان سرایی غیرخطی، بینندگان را درگیر نگه می دارد. فیلم Strange Darling از طریق ساختار رمزآلود و اجراهای مغناطیسی بازیگران خود، مخاطبان را در یک بازی روان شناختی غوطه ور می کند که نوید پاداش های متعدد یا تماشای تکراری را می دهد. در حالی که تصویر کامل داستان مبهم باقی مانده است، صحنه های اولیه جذاب آن مطمئناً بینندگان را برای اطلاعات بیشتر از داستان به تکاپو وا می دارد.