هدر، زنی خانه دار است که در ازدواج خود به دام افتاده است و پس از سال ها دوری به دنبال دوستش کارلا می گردد. بعد از زمانی که این دو دختر همکلاسی بودند، زندگی آنها به شدت از هم جدا شده است. هدر اکنون به راحتی زندگی می کند اما با انزوا و ناباروری دست و پنجه نرم می کند. در همین حال، کارلا، که یککادر مجرد است، با دستمزد و حقوق اندک و با مشکلات مالی که بر استرسهای روزانه اش میافزاید، به یکباره دست از کار میکشد. اما وقتی این دو زن دوباره همدیگر را ملاقات می کنند، این ملاقات اصلا به نیت رفع یک دلتنگی خوشایند نیست. هدر یک پیشنهاد آزاردهنده برای کارلا دارد. هدر از کارلا می خواهد که مرتکب قتل شود و شوهر هدر را در ازای یک پاداش خوب بکشید. کارلا شوکه شده اما ناامیدانه صدای هدر را می شنود. گفتگوی آنها به زودی اعماق پنهان هر دو شخصیت و رازهای تاریک گذشته مشترک آنها را آشکار می کند. با افزایش تنش ها، خاطراتی از وقایع دوران کودکی آنها پدیدار می شود و به ما نشان می دهد که این دوستان چگونه تبدیل به دشمن شده اند. این فیلم از طریق فلاش بک های پیچیده، به تدریج اسرار مربوط به رابطه آن ها را کشف می کند. باید دید که چه چیزی باعث شده تا هدر دست به چنین لطف غیرقابل تصوری بزند؟ و هر کدام از این زن ها تا کجا پیش خواهند رفت تا از اسرار خود محافظت کنند و زندگی خود را نجات دهند؟
این فیلم یک اثر در ژانر تریلر روانشناختی گیرا را به نمایش می گذارد که با اجراهای ظریفی که زیر پوستی هستند، ارائه می شود. اگرچه نتیجهگیری فیلم، مقداری کمتر از آنچه وعده داده شده ارائه میکند، کاوش سرسختانه کارگردان مورالس در مورد عوارض آسیب های ذهنی و روحی، قدرت خود را تا لحظه آخر فیلم حفظ میکند. هریس و دورمر تصویرهایی فراموش نشدنی را در فیلمی ارائه می دهند که مطمئناً مدت ها پس از تماشا در ذهن شما باقی خواهد ماند.