یک خواننده که آرزوهایش را در موسیقی یهودی تحقق یافته می دید، نور درونی خود را با مرگ تکان دهنده همسرش خاموش شده می بیند. این غم و اندوه برای بن خیلی سنگین بود و باعث شد صدایش را از دست بدهد و وظایفش را در معبد محلی رها کند. اکنون بن که پوسته ای از خود سابقش است، به خانه باز می گردد. افراد خانه تا حد خفه کننده ای به او محبت می کنند و بن را مجبور می کنند تا به پزشک مراجعه کند به این امید که غم و اندوه بی پایانش را برطرف کنند. دخالت آنها فقط روابط آنها را بیشتر تیره می کند و بن منزوی تر می شود. او هیچ امکانی برای خوشبختی در آینده نمی بیند و فقط درد طولانی گذشته را می بیند. در تاریک ترین لحظات خود، بن آرزو می کند که بمیرد و به همسرش بپیوندد. فیلم با خواهش او از کامیونی شروع می شود که او را زیر بگیرد، به این امید که یک بار برای همیشه به رنجش پایان دهد. فقط از روی شانس است که او از این اقدام خودکشی، بی هدف و سرگردان جان سالم به در می برد. برخورد شانسی با کارلا یک شانس دیگر به او می دهد.
این فیلم با شوخ طبعی و روحیه سخاوتمندانه اش، خبر از ورود یک نویسنده بالقوه جدید آمریکایی می دهد. ناتان سیلور با تسلط بر یک عمل متعادل کننده صدا، کمدی جذابی را از سناریوهای دردناک استخراج می کند و در عین حال قدرت ترمیم ارتباط انسانی را ارائه می دهد. یک چرخش دراماتیک برای بازیگر شوارتزمن و یک مرکز توجه پیشرو برای استعداد منحصر به فرد کین این فیلم را برجسته کرده اند. این درام کوبنده ترانه ای شیرین از پذیرفتن آشفتگی های زیبای زندگی ارائه می دهد.