در حالی که دیوید و ویلی در جنگل قدم می زنند، صحبت های بی رویه آنها به زودی به درگیری کشیده می شود. دیوید کمتر از نقش خود در زندگی راضی است و ترجیح می دهد فرد مورد علاقه خود یعنی فلورانس را به دوستش ویلی بسپارد. گیوم، پدری مهربان و در عین حال باوقار و خود فلورانس رمانتیک به این زوج ناراضی ملحق می شوند. فلورانس می خواهد دیوید، مردی که دیوانه وار عاشق اوست را به پدرش گیوم معرفی کند. اما دیوید جذب فلورانس نمی شود و می خواهد با انداختن او به آغوش دوستش ویلی از شر او خلاص شود. این چهار شخصیت در رستورانی در میانه ناکجاآباد با هم ملاقات می کنند.
در حالی که فیلم سینمایی نقش دوم گوشه هایی از استعدادهای براندازانه و بی نظیر کوئنتین دوپیوی کارگردان را نشان می دهد، اما در مجموع فیلمی ناهموار است که مفهوم امیدوارکننده خود را برآورده نمی کند. این فیلم برخی از شوخی ها را از طریق ستاره های خودآگاه خود ارائه می دهد که تصاویر عمومی خود نزد دیگران را به چالش می کشند. اما این فیلم نمی تواند مضامین عمیق تر خود را توسعه دهد یا طنز خود را تا انتها حفظ کند. دوپیو فرصت هایی را برای بررسی دقیق هنرهای سینما، تصاحب فرهنگی و موارد دیگر ایجاد می کند، اما اینها را نیمه کاره رها می کند. ترفندهای تکراری باعث افت کیفیت فیلم می شوند اما باز هم این یک اثر از دوپیو بوده و حتماً قابل تماشا خواهد بود. محیط رستوران دارای پتانسیل کمدی برای افزایش تنش ها و افشای رازها است. اما شوخی های تکراری از قدرت متن می کاهند. طرح های فرعی نیز که موضوعات عمیق تری مانند تصاحب فرهنگی را مورد بررسی قرار می دهند، بدون هیچ نتیجه ای فقط حواس ها را به خود پرت می کنند.