لئو بازیگر ترنس در تلاش است تا جای خود را در نیویورک پیدا کند. بین مصاحبه های بی پایان و یک رابطه نافرجام، روزهای او در هاله ای از عدم قطعیت با هم ترکیب می شوند. اما وقتی النور، بهترین دوست لئو از دانشگاه، بدون اعلام قبلی ظاهر می شود، او را در یک سفر به حومه شهر می برد. در آنجا، احاطه شده توسط تپه های سرسبز و جنگل های سرپناه، آنها امیدوارند که پیوند نزدیکی را دوباره کشف کنند. لئو مطمئناً این روزها چیزهای زیادی در ذهن خود دارد. بین گشت و گذار در مصاحبه هایی که به نظر می رسد هرگز مطابق با خواسته اش پیش نمی روند و مرتب کردن احساساتش نسبت به آلیس که کاملاً بازگو نشده اند، او کمی سرگردان است. بنابراین، وقتی النور با دعوت به فرار از کشورش به شهر بازمی گردد، این دلیل خوبی است که او زندگی واقعی را برای مدتی متوقف کند. النور مثل همیشه جسور است. النور با رسیدن به یک کابین زیبا در کنار دریاچه، دوباره به پویایی خود برمی گردد. با این حال، برای لئو، پیمایش مسیر در این دوستی دوباره پیچیده است. به تدریج اظهار هویت عجیب و غریب او لزوماً پویایی دوستی آنها را تغییر می دهد و نگاه های اجمالی به بی ثباتی خود النور نشان می دهد که نمای بی خیال او ممکن است عذاب های عمیق تری را در درون او بپوشاند.
با دقت و همدلی قابل توجه، فیلم انقلاب تابستانی یک مطالعه شخصیتی صمیمی ایجاد می کند که مدت ها پس از تماشا نیز در ذهن شما طنین انداز می شود. اولین کار شاموس کارگردان ثابت می کند که داستان های ترنس به دلیل قدرتشان در ایجاد پل هایی بین تجربیات متنوع، شایسته شهرت هستند. سفرهای لئو و النور ظرفیت زندگی برای غافلگیری را برجسته می کند. تمایل آنها برای قدم زدن در جاده های ناآشنا با هم، علی رغم تصادف ها، توانایی روابط را برای تعمیق از طریق صداقت و رشد و شکیبایی نشان داد. داستان آنها با حضور در کنار شخصیت های فرعی زنده، ثابت می کند که تنوع، وقتی با چشم ها و گوش های باز مورد بررسی قرار می گیرد، جامعه را تقویت می کند.