در سال 1951، پلیس از آلن تورینگ، ریاضیدان، پس از یک حمله آشکار به خانه تحقیق می کند. تورینگ در طول بازجویی خود از کار خود در بلچلی پارک در طول جنگ جهانی دوم صحبت می کند. در سال 1928، تورینگ جوان مدام در مدرسه شبانه روزی مورد آزار و اذیت قرار می گرفته است. با ایجاد دوستی با کریستوفر مورکوم، که علاقه به رمزنگاری را در او زنده کرده، به زودی احساسات عاشقانه در او ایجاد می شود. با این حال، کریستوفر به زودی بر اثر بیماری سل می میرد. هنگامی که بریتانیا در سال 1939 به آلمان اعلان جنگ می دهد، تورینگ به تیم رمزنگاری متشکل از هیو الکساندر، جان کرنکراس، پیتر هیلتون، کیت فورمن و چارلز ریچاردز در پارک بلچلی به رهبری فرمانده آلستر دنیستون می پیوندد. آنها قرار است دستگاه انیگما را که نازی ها برای ارسال پیام های رمزگذاری شده از آن استفاده می کنند، تجزیه و تحلیل کنند.
داستان این فیلم در زمان جنگ اتفاق می افتد، جایی که مردم گرسنه می شوند و یک گروه در اتاقی گیر کرده و آمار می دهند. زمان خوبی برای ساخت فیلم به نظر می رسد، درست است؟ خب، اکثر اوقات اینطور است. بندیکت کامبربچ به عنوان یک ریاضی دان، با چنان جذابیتی کار را در می آورد که تورینگ از ابتدا دوست داشتنی و کاملاً دلسوز و متعهد به نظر می آید. کیرا نایتلی، بازیگر نقش جوآن کلارک، همدم دلسوز و هم فکر او با شوخ طبعی هایش مقابله می کند. این یک فیلم بیوگرافی نیست و باید اذعان کرد که بین وقایع واقعی زندگی آلن تورینگ و خود فیلم اختلافات عمده ای وجود دارد. فیلمنامه نویس درگیری ها، روابط و سختی ها را در جایی تزریق کرده است که هرگز وجود نداشته است و این کار را برای ارائه مضامین رضایت بخش برای ما انجام داده است. اگرچه، این تاکتیک هوشمندانه نتیجه داده و برای گراهام مور جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را به ارمغان آورده است. فیلم بازی تقلید تلاشی برای آموزش واقعیت های آلن تورینگ به شما ندارد. اما در عوض، جوهره ای از اینکه آلن تورینگ چه کسی بوده را بیان می کند.