فلانری اوکانر (مایا هاوک) با تدوینگر (الساندرو نیوولا) برای بررسی کتاب جدیدش ملاقات می کند. او می داند که نوشته هایش باب طبع همه نیست، اما نمی خواهد که کارش با فرآیندهای صنعت و اشتراک گذاری طرح کلی یا خواسته ها مطابقت داشته باشد. این مسئله به ما یک چیز در مورد اوکانر می آموزد و ان هم این است که اوکانر به عنوان یک نویسنده جوان چقدر جسور است و حاضر نیست برای کسب درآمد بیشتر یا به دست آوردن محبوبیت به روش نویسندگان دیگر توسل کند. ارزش ها و اصول اوکانر به عنوان یک نویسنده برجسته هستند و به این موضوع اشاره دارند که چرا کار او بسیار جلوتر از زمان خود است. نوشته های اوکانر با شخصیت های خاردار و پیچیدگی های غم انگیز و تلخ زندگی آمریکایی اش، برای مخاطبان محبوب و در عین حال تا حدی باطنی است. این اتفاق زمانی رخ می دهد که فلانری در سال 1950 نیویورک را ترک می کند تا به خانه خود در جورجیا بازگردد و سعی می کند اختلافات خود را با مادر سرسختش کنار بگذارد. در 24 سالگی، فلانری در آستانه انتشار اولین رمان خود و به رسمیت شناخته شدن در دنیای ادبی است، زیرا او در تلاش است که یک کاتولیک رومی باشد، با بیماری لوپوس سر و کار داشته باشد، زندگی بدون جنسیت داشته باشد و در روال زندگی سیر کند.
بازیگر با استعداد ایتان هاوک کارگردان و نویسنده این فیلم زندگینامه ادبی است، جایی که دخترش مایا هاوک، در یک نقش آفرینی سخت، در نقش نویسنده سبک گوتیک جنوبی، فلانری اوکانر (متولد) بازی می کند. شخصیتی واقعی که در سال 1925 و در 39 سالگی در سال 1964 بر اثر لوپوس درگذشت. او به خاطر نوشتن داستان های تاریک درباره شخصیت های مزاحم و استفاده از مضامین مذهبی سنگین کاتولیک هایی مانند خودش که با مسائل اخلاقی سروکار دارند، شهرت داشت. در این فیلم بازیگر لورا لینی در نقش رجینا، مادر اصلی فلانری نقش آفرینی می کند. این فیلم توسط شلبی گینز نوشته شده است و بر اساس 4 داستان کوتاه به هم پیوسته از فلانری اوکانر ساخته شده است که در مجموع به هم ریخته است زیرا هاوک کارش را با قسمت های زندگی نامه ای از نوشته های نویسنده ترکیب می کند و در نتیجه او با حضور مایا و لینی در نقش های متعدد ما را گیج می کند و داستان سرایی در فیلم گربه وحشی کمی انتزاعی می شود.