داستان اوون را دنبال می کند، یک دانش آموز کلاس هفتم محتاط با والدینی سخت گیر و دوستان محدود. سال 1996 است و اوون احساس می کند بین دوران کودکی و رازهای دوران بزرگسالی سرگردان است. دنیای مادی او با ملاقات با مدی، یک دختر بدجنس و خشمگین که دو سال از او بزرگتر است، متحول می شود. این دو بر سر عشق مشترکشان به شوی مات صورتی، یک برنامه تلویزیونی فانتزی که سراسر فتنه است، پیوند می خورند. مات صورتی که اواخر شنبه شب پخش می شود، روی تارا و ایزابل، دو دختر نوجوان که با یک پیوند روانی به هم مرتبط هستند، تمرکز دارد. آنها با هم به دستور آقای ملانکولی، یک شرور موذی که بر قلمرو وحشتناک نیمه شب حکومت می کند، با هیولاهای وحشتناک مبارزه می کنند. این برنامه در کانال جوان پخش می شود، بنابراین اوون باید برای تماشای این برنامه وسوسه انگیز به مدی مراجعه کند. مدی نوارهای وی اچ اس را زیر میزی به اوون می رساند و در مورد هویت بیرونی خود صحبت می کند. نوارها و دوستی آنها برای اوون به دروازه ای برای کشف خود تبدیل می شود. اما همانطور که برنامه ناپدید می شود، مدی نیز در آتش پرسش های بی پاسخ ناپدید می شود. سال ها بعد، مدی با حرفی ناراحت کننده ظاهر می شود: برنامه مات صورتی واقعی است و پیامدهای خطرناکی برای درک اوون از واقعیت دارد. بازگشت مدی، اوون را به جست و جوی توهم آمیز برای حقیقت در تقاطع رسانه و حافظه می فرستد.
فیلم I Saw the TV Glow یک تجربه سینمایی منحصر به فرد است که جین شوئنبرون را به عنوان یکی از مبتکرترین فیلمسازان نوظهور امروز معرفی می کند. هویت و نوستالژی را از طریق تعامل بین فانتزی و واقعیت، تخیل و حافظه بررسی می کند. در حالی که طرح ممکن است برخی از بینندگان را گیج کند، مزایای آن در مضامین، جلوه های بصری و ایفای نقش بازیگران اصلی نهفته است. شوئنبرون یک منظره رویایی مملو از ایده های بصری را ایجاد کرده است.