شیگئو کاگهیاما یا همان موب پس از خنثی کردن یک نقشه برای نابودی جهان، به سراغ زندگی عادی خسته کننده اش برمیگردد. آنهم با شروع از پر کردن فرم تعیین رشته ی مدرسه که جز استرس چیزی برای او ندارد. در همین حال، او به کمک به آراتاکا ریگن، استادش و کاتسویا سریزاوا کارمند جدید دفتر، به حل پروندههای ماوراءالطبیعهی مشتریانشان ادامه میدهد. موب در کنار ادامه وظایفش، روی به دست آوردن استقلال بیشتر در زندگی به عنوان یک اسپر و یک انسان هم کار میکند و همچنین سعی دارد تا با اطرافیانش بهتر ارتباط برقرار کند.
با این حال، چالشهای جدید ماوراءالطبیعه و عادی، ثبات عاطفی موب را آزمایش میکنند و او را مجبور میکنند با واقعیات اطرافش روبرو شود. او در تلاش برای ادامه مسیر رسیدن به بلوغ، باید بحرانهای عاطفی خود را حل کند.
این فصل دو آرک را روایت می کند، به همراه یک بخش پایانی در انتها به عنوان جمعبندی کل فصل قرار دارد. این فصل کاملاً دربارهی موب است و او را میبینیم که سعی میکند بر ترسهایش از قدرت خود و احساساتی که سالها سرکوب کرده غلبه کند. او تلاش میکند بیشتر خودش باشد تا اینکه مطابق با انتظارات دیگران رفتار کند.
او میتواند آزادانه احساسات خود را ابراز کند و دیگر از قدرت خودش نمیترسد. همچنین او را در یک شکل متفاوت میبینیم، جایی که به جای اینکه خیرخواه یا کسی باشد که با قدرتهای روانی به دیگران کمک میکند، خودش گیرندهی کمک است و اطرافیان موب تمام تلاش خود را برای حمایت او انجام میدهند.
با اینکه سبک انیمیشن خاص این فصل باعث میشود تا حالات چهره شخصیتها خیلی به چشم بیاید و همچنان کیفیت انیمیشن بسیار خوب است؛ اما صحنههای اکشن فصل دوم کمی بهتر بودند، به خصوص مبارزه با شیمازاکی. با این حال، رنگها همچنان بسیار چشم نواز هستند و هیچ ایرادی در این بخش وجود ندارد. انیمیشن در قسمتهای آغازین و پایانی هر اپیزود هم بسیار جالب و پرجزئیات هستند.
شخصیت ریگن به طرز عجیبی حتی بهتر از قبل هم شده. او به عنوان یک راهنمای واقعی برای موب است و به شدت به کاگه یاما اهمیت میدهد و متوجه شده است که هر دوی آنها به خاطر دروغهای مداوم ریگن به اینجا رسیدهاند. موب و ریگن به هم وابسته هستند؛ آنها به هم تکیه میکنند و برای درد دل کردن درباره عمیق ترین نگرانی هایشان به سراغ هم می روند.