همان طور که جهان در آستانه انقلاب صنعتی پیش می رفت ، هیولاهایی پدیدار شدن که شکست دادن آنها به نظر غیر ممکن می رسید مگر زمانی که قلبشان از بین می رفت ولی این قسمت از بدنشون با لایه ضخیمی از اهن پوشیده شده بودو دسترسی به ان به سادگی امکان پزیر نبود ، از ویژگی های دیگر این موجودات می توان به آلوده کردن بدن انسان های عادی اشاره کرد و این که نامی که مردم برای انها گذاشته بودند کابانه بود . در جزیره هینوموتو واقع در شرق دور پناهگاه انسان ها قرار گرفته بود که وسایل مورد نیاز برای انسان ها از طریق یک خط آهن فراهم میشد ، در ایستگاه آراگانه پسری به نام هایاجیرو ایکما زندگی می کرد که موفق به ساخت سلاحی برای نابود کردن هیولاها به اسم تسورانوکی زتسو شد ، در روزی که ایکما منتظر امتحان کردن سلاح خود بود با دختری به اسم مومی رو به رو شد که کارش بررسی منظقه از عدم وجود کابانه بود و وقتی دختر می بینه که ایکام از کنترل خارج شده می خواد متوقفش کنه که می بینه همه کارکنان قطار آلوده شدن و یک حمله ناگهانی از طرف کابانه ها شکل گرفته و این جاست که شانس بزرگی برای ازمایش سلاحش پیدا می کنه
در میان انیمه های اکشن با موضوع پخش شدن یک ویروس در دنیا، نام انیمه "کابانری از قلعه آهن" می درخشد. این انیمه جذاب، امتیاز بسیار خوب 7.27 از 10 را کسب کرده و یکی از بهترین آثار استودیو Wit Studio می باشد. همچنین این انیمه از 12 اپیزود 22 دقیقه ای با رده بندی سنی +17 سال منتشر شده است. ژانرهای اکشن، فانتزی، ترسناک و تعلیق را در تم های خشونت و تاریخی نشان می دهد. پخش آن نیز در سال 2016 بوده است.
داستان با معرفی ایکوما، یک مکانیک در یک دنیای ویران شدهی استیم پانک، آغاز میشود. در این دنیا نوعی ویروس زامبی بر جهان (یا حداقل بر اساس صحنهی آغازین، بر ژاپن) غلبه کرده است. این زامبیها، که کابانه نامیده میشوند، نژادی کاملاً متفاوت از زامبیهای معمول هستند و بدن انسان را به نسخهای بسیار قویتر تبدیل میکنند.
خوشبختانه قلعهای غولپیکر، ایکوما و دوستانش را از تهدید خارجی کابانهها در امان نگه میدارد. قطارهای عظیم الجثه، اصلیترین وسیلهی حمل و نقل آنهاست، که به آنها امکان سفر به قلعههای دیگر در سراسر کشور را میدهد.
در نهایت، ایکوما با مومئی، دختر جوانی که در یکی از این قطارها سفر میکند، ملاقات میکند. آنها درست بعد از اینکه ایکوما به زندان انداخته میشود، کمی با هم صحبت میکنند تا اینکه انفجاری گفتگویشان را قطع میکند. دروازهی اصلی شکسته شده و کابانهها با تمام وجودشان برای ورود به قلعه تلاش میکنند و در این فرآیند هر موجود زندهای را میکشند. داستان در ادامه نبرد ها و اتفاقات بسیار هیجان انگیزی را روایت می کند.
در بخش شخصیت پردازی، Ikuma صرفا میخواهد زنده بماند. از نظر اخلاقی و فیزیکی ضعیف است. هرگز تسلیم نمی شود و همچنین بسیار باهوش است. با وجود در خطر بودن جانش تا لحظه آخر از دوستان خود مراقبت میکند.
Mumei یک قهرمان بیباک و بیملاحظه است. او کارها را به روش خودش انجام میدهد و چندان به دیگران اهمیت نمیدهد. در آخرین قسمت، زمانی که با زامبیهای دود سیاه مبارزه میکردند، اوضاع را کمی خراب می کند. او با غرور و اعتماد بنفس خود از یک دختر ضعیف و ناتوان به جنگجویی خونریز تبدیل می شود.
Biba یک شخصیت شرور معمولی است که به دلیل خیانت، به فردی بد تبدیل شده. با اینکه ممکن است بسیار مهربان به نظر برسد، اما فردی حیلهگر است.