شش ماه از جنگی که بین گروه “کیس” با رهبری لرد ویلاجیلیو و ارتش له گاریت و با همکاری مادوکا، لن و موگینامی بر فراز کاموگاوا اتفاق افتاد می گذره. شهر به مرکز تجاری و گردشگری تبدیل شده. مادوکا هم سرش به زندگیش گرمه اما هنوز خاطراتش با لن و موگینامی رو نمی تونه فراموش کنه، تا یه روز صبح وقتی داشته می رفته سر کار، لن رو توی ساحل می بینه. مادوکا فکر می کنه لن اومده بهش سر بزنه اما لن ازش می خواد دوباره سوار میدوری بشه، با این وجود که میدوری بعد از اون حادثه از کار افتاده. مادوکا هم که دلش نمیاد روی اونو زمین بزنه تلاش خودشو می کنه. در همین حین سر و کله ی موگینامی هم پیدا می شه. و دوباره مادوکاس که باید نقش شورای حل اختلاف رو بین دو سیاره که در معرض نابودی قرار دارن بازی کنه.