زمانی که بزرگترین دختر خانواده «آشام» ، آدِل ، ۱۰ سالش شد، دچار سردرد شدیدی شد که تمام خاطرات زندگی قبلیشُ به یادش اورد. آدل» در زندگی قبلیش «کوریهارا میساتو» بود، کسی که در ۱۸ سالگی هنگام کمک کردن به یه دختر بچه جانش رو از دست داد،در نتیجه این اتفاق ملاقاتی با «خدا» داشت. در گفتوگویی که با خدا داشت، «میساتو» درخواست یک زندگی معمولی با تواناییهای معمولی کرد. خب بالاخره، اون شخصیت توانایی که داشت باعث انتظارات زیادی از «میساتو» میشد. هرچند، اوضاع دقیقاً اونطوری که میخواد پیش نمیره، حالا «آدل» که قبلاً «میساتو» بود، باید حواسش باشه که اتفاقی به سطح اِس نرسه اگه میخواد زندگی معمولی دلخواهش رو حفظ کنه.