از بعد پیدایش جهان، جدایی عمیقی بین خدایان و جاودانان و انسانها وجود داشته است. این سه نژاد با زیست در زمان و مکانهای متفاوت، هر یک نقشهای بسیار متفاوتی به عهده گرفتهاند. برای خدایان که مسئولیت حکمرانی بر تمام موجودات زنده را بر عهده داشتند، این واجب بود که خدایان و جاودانانی را که قوانین مقدس را زیر پا میگذاشتند، مجازات کنند.
در نقطه اتصال بین دنیای خدایان و قلمرو بهشت، یک مانع قرار دارد که فراتر از آن جزیره سیلیانگ واقع شده است. سیلیانگ جزیرهای اسرارآمیز است که در آن کسانی که توسط خدایان مجازات میشوند، محکوم به تحمل رنج هستند. تبعیدشدگان از خانه های جاویدان خود، مجبورند به عنوان انسانهای فانی زندگی و مرگ را تجربه کنند. در همین جزیره است که تو لی زندگی میکند.
تو لی که به طور کامل از ارتباط خود با خدایان و جاودانان در آن سوی مانع بیخبر است، آرزوی دو چیز را در سر دارند: فرار از این جزیرهی عجیب و غریب و تبدیل شدن به یک استاد هنرهای رزمی. تو لی با پیروی از عقل و قلب خود، برای تحقق آرزوهایش قدم برمیدارد. اما فرار از جزیرهای مانند سیلیانگ کار آسانی نیست. آیا او توانایی به چالش کشیدن خود خدایان و خلق زندگی ای به طور کامل برای خود را دارد؟
در این فصل، اتفاقات زمانی نشان داده می شود که برای فرار از جزیره، خلاف قوانین اتفاق افتاد و خشم طبیعت برانگیخته شد. رعد و برق های بزرگ، طوفان و بالا آمدن آب و اتفاقات دیگری که سرانجام، در کنار توطئه ها، انسان ها را به فرار از جزیره وادار کرد. حالا آنها در میانه دریا با اژدهایی چند سر روبرو شدند و باید او را از پای دربیاورند. اما این تنها چالش پیش روی شان نیست و باید ببینیم در ادامه چه اتفاقات غیر منتظره دیگری رخ می دهد.
مایل به دریافت آخرین اطلاعیه های سایت؟