در فصل دوم شاهد اقتباس آرکهای درهی نفلیم و سایهی قاتل شب خواهیم بود. در بخش درهی نفلیم، سانراک تصمیم میگیرد از SLF کناره گیری کند، در حالی که در بخش سایهی قاتل شب، او با یکی از خطرناکترین دشمنان خود یعنی لایکگان، روبرو می شود.
در پایان فصل اول سانراک در حال دست و پنجه نرم کردن با عواقب نبرد خود با یکی از هفت کلوسوس بود که شامل گروهی از هیولاهای مخفی و قدرتمند است. او خود را رو در روی پروفسور دید که فرمانده گروهی به نام کتابخانه است. پروفسور میخواهد با سانراک که اولین کسی است که یکی از هفت کلوسوس را شکست داده، متحد شود تا دانش خود را درباره شانگری لا فرانتیر گسترش دهد.
این سری انیمه با سایر انیمههایی که از بازیهای ویدیویی الهام میگیرند، متفاوت است. داستان آن در فصل دوم همانند اول، یک بازیکن را نشان میدهد که در حال تجربه یک بازی ویدیویی است، بدون اینکه عواقب جدی برای او به دنبال داشته باشد. شخصیت اصلی، کسی است که بعد از بازی کردن چندین بازی نقشآفرینی مزخرف در گذشته، دستش به بهترین بازی سال رسیده. همین برای شناخت این شخصیت کافی است.
دنیای بازی ویدیویی این انیمه بازیکنان واقعگرایانه و قدرتمندی هم دارد. شخصیت اصلی مجبور نیست برای یک بازی جانش را به خطر بیندازد. همچنان با چالشهایی روبرو میشود؛ اما هرگز احساس غرق شدن نمیکند و مهمتر از همه، بدون نیاز به حضور شخصیتهای بازی ویدیویی و فن سرویس های غیرضروری از بازی لذت میبرد. علاوه بر این، انیمیشن خوبی هم دارد و شخصیتها کلیشهای به نظر نمیرسند.
نبردهای این انیمه شما را به دنیای بازی کامپیوتری خودش می برد و با تمام ویژگی هایی که دارد از جمله مهمات، لباس و زره و ابزار جنگ، تصویری تمام عیار از اکشن جذاب خود به شما نشان می دهد.