لو فنگ دائماً مجبور است برای مدیریت حملات لی یائو عقب و جلو برود. لو فنگ با کمک دوست و همرزمان قدیمیاش در دادگاه کمی تلافی میکند. دانشآموز یک رئیس زیرزمینی جنایتکار را برای کشتن شخصیت اصلی استخدام میکند. وقتی نقشه شکست میخورد، او را به زندان میاندازند. جایی که فردی را برای کشتن شخصیت اصلی استخدام میکنند، و آن هم شکست میخورد. سپس عموی دانشآموز گستاخ تصمیم میگیرد شخصیت اصلی را بکشد، اما این هم شکست میخورد.
سپس گروه کثیف و فاسد عمو با یک خانواده ثروتمند و قدرتمند همکاری میکند تا افراد بیشتری را برای کشتن شخصیت اصلی جذب کند، که آنها هم شکست میخورند و در نهایت پسر تنها آن خانواده ثروتمند کشته میشود. سپس خانواده ثروتمند سعی می کند شخصیت اصلی را در مدرسه آموزش پیشرفته بکشد. و آنها سعی میکنند از طریق "اتحادیه" یا گروهی که عضو آن هستند برای کشتن شخصیت اصلی و پنهان کردن اعمال خود استفاده کنند. باید ببینیم این تلاش ها به نتیجه مردن این کرکتر می رسد یا نه؟
لو فنگ باید باباتا را متقاعد کند تا به او اجازه دهد با بِهِموت شاخ طلایی مبارزه کند. باباتا میگوید که او 50 هزار سال منتظر مانده است و اجازه نمیدهد او بیفایده بمیرد؛ زیرا او برای شکست دادن هیولا بسیار ضعیف است. او به باباتا میگوید که اگر فرار کند، یک بزدل است که لیاقت به ارث بردن جایگاه استاد قبلی او را ندارد. ادعای لو فنگ احمقانه و تنها از روی احساسات نیست، بلکه تفکر هوشمندانه ای در مورد ستاره 6 گوش وجود دارد. او فکر میکند که اگر قدرت روحی کافی نداشته باشد، میتواند از قدرت روح فرد دیگری برای افزایش سطح خود استفاده کند، اما آنها باید داوطلب باشند.
62 نفر از 81 نفر حاضر به فدا کردن روح خود شدند. باباتا از آنها شگفت زده میشود. در این لحظه است که این فکر باید به ذهن او خطور کند که "شاید او بتواند برنده شود." لو فنگ وظیفه انتخاب 5 نفر از داوطلبان را به باباتا محول میکند.
این آرک انیمه کمی طولانی است اما با دیدن داستان و انیمیشن جذاب آن، متوجه گذر زمان نمی شوید و توصیه میکنم اگر تا این فصل انیمه را دنبال کرده اید حتما ازینجا به بعد هم آنرا ببینید.
مایل به دریافت آخرین اطلاعیه های سایت؟